سه‌شنبه ۲ دی ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۲
فاصله غیرواقعی در مستندی غیرحرفه‌ای!

حوزه/ جامعه ایران متکثر است و جریان‌های مختلف فکری در آن حضور دارند؛ اما تقلیل این جامعه به تصویری تیره و یک‌بعدی، نه منصفانه است و نه علمی. امید آن است که اگر قرار است نقدی صورت گیرد یا مستندی ساخته شود، این کار با دقت، انصاف و شناخت میدانی انجام شود؛ و ان‌شاءالله روحانیت، با ظرفیت‌های گسترده‌ای که در اختیار دارد، بتواند حضوری آگاهانه‌تر و مؤثرتر در عرصه اجتماعی ایفا کند.

خبرگزاری حوزه | در روزهای اخیر، تیزری در فضای مجازی منتشر شد با عنوان «فاصله غیرشرعی»؛ که تبلیغ یک مستند بود و در توضیح رسمی آن، سازندگان مستند از وجود شکافی اجتماعی میان روحانیت و نوجوانان سخن گفتند. واکنش‌هایی که در برخی سایت‌ها، کانال‌ها و شبکه‌های اجتماعی نسبت به این تیزر شکل گرفت نیز عمدتاً همین روایت را تقویت کرد؛ روایتی که مدعی یک شکاف پارادایمی و معرفتی است و هشدار می‌دهد اگر این وضعیت درمان نشود، پیامدهای جدی در انتظار جامعه خواهد بود.

از همین رو، مستند ۲۴ دقیقه‌ای را به‌طور کامل تماشا کردم؛ با این پیش‌فرض که شاید نسخه کامل، تصویری متفاوت از آنچه در تیزر دیده می‌شود ارائه دهد. اما در عمل، مستند کامل تفاوت معناداری با همان یکی دو دقیقه نداشت. از منظر ساختار، محتوا و حتی اجرا، اثر با ضعف‌های جدی روبه‌روست و از نظر پژوهش اجتماعی، دقت مفهومی و توازن در بیان پیام نیز نمی‌توان آن را اثری دقیق و قابل اتکا دانست.

یکی از اشکالات اصلی مستند، نحوه طرح پرسش‌هاست. پرسش‌هایی از یک‌سو و پرسش‌هایی از سوی دیگر مطرح می‌شود، اما این پرسش‌ها اساساً هم‌سطح و هم‌وزن نیستند. نتیجه چنین چینشی، القای یک شکاف معرفتی است؛ در حالی که این نتیجه‌گیری، به نظر نادرست می‌رسد. نخست باید پرسید که مستندسازان دقیقاً با چه گروهی گفت‌وگو کرده‌اند.

روحانیونی که در مستند دیده می‌شوند، عمدتاً بسیار جوان‌اند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آن‌ها را دهه‌هفتادی دانست. امروز حضور نوجوانان از پایه دهم به حوزه افزایش یافته است.

«نوجوان» و «جوان» در جامعه ایران یک واقعیت یکدست نیست.نسل دهه هفتاد و هشتاد، نسلی متکثر است؛ بخشی از آن‌ها وارد حوزه‌های علمیه می‌شوند، بخشی به بازار کار می‌روند، گروهی گرایش‌های غربی دارند، عده‌ای مسیر دانشگاه را انتخاب می‌کنند، برخی در شهرهای بزرگ و برخی در روستاها و شهرستان‌ها زندگی می‌کنند. سبک زندگی، افکار و دغدغه‌های این نسل متنوع و چندلایه است. بنابراین، وقتی از «جوان» سخن می‌گوییم، باید روشن کنیم دقیقاً از کدام جوان سخن می‌گوییم.

همین وضعیت درباره «حوزه» نیز صادق است. حوزه علمیه یک نهاد همگن و یکنواخت نیست. در آن، طلاب انقلابی، مردمی، جهادی و به‌روز حضور دارند و در کنار آنان، طلابی نیز هستند که اساساً نسبتی با انقلاب، مسائل اجتماعی روز، عقلانیت مدرن یا مباحث فلسفی و تمدنی برقرار نکرده‌اند. پرسش اساسی این است که مستند، کدام بخش از این طیف را نمایندگی می‌کند و درباره کدام بخش داوری می‌کند؟ وقتی این مرزها روشن نباشد، نتیجه چیزی جز ابهام، سیاه‌نمایی و القای ناامیدی نخواهد بود.

در سال‌های اخیر، دو روایت افراطی به‌صورت هم‌زمان در فضای عمومی شنیده می‌شود. از یک‌سو، برخی معتقدند روحانیت بیش از حد وارد زندگی روزمره مردم شده و این حضور، شأن دین و تبلیغ را کاهش داده است. از سوی دیگر، عده‌ای از «قطع ارتباط کامل روحانیت با مردم» سخن می‌گویند. شنیدن این ادعا از زبان برخی روحانیون حاضر در مستند، که ارتباط روحانیت با جامعه قطع شده، تعجب‌برانگیز است؛ آن هم در شرایطی که در همین جامعه، کسانی گلایه می‌کنند چرا روحانی را در ساحل، پارک، سینما یا در عرصه‌های مختلف اجتماعی می‌بینند و معتقدند روحانیت باید به مسجد و حوزه محدود شود.

واقعیت آن است که بخش مهمی از روحانیت، به‌ویژه روحانیت انقلابی و امام‌محور، اساساً مردمی است. این روحانیون از دل همین جامعه برخاسته‌اند؛ در همین مدارس درس خوانده‌اند، از همین نسل نوجوان بوده‌اند و سپس مسیر طلبگی را انتخاب کرده‌اند. حضور آن‌ها در بحران‌هایی همچون کرونا، در بیمارستان‌ها، در حوادثی چون سیل و زلزله، و در فعالیت‌های جهادی و اجتماعی، امری انکارناپذیر است.

کمک به فقرا، رسیدگی به محرومان، حل مسائل محلی، شکل‌گیری بسیاری از خیریه‌ها و اعتماد عمومی در جمع‌آوری نذورات، قربانی‌ها و صدقات ـ به‌ویژه در ایام مذهبی ـ غالباً با محوریت روحانیت صورت می‌گیرد.

مساجد بسیاری در کشور امروز ارتباط فعالی با مدارس دارند و نوجوانان پرشماری در آن‌ها حضور دارند. بیان این واقعیت‌ها به معنای انکار ضعف‌ها نیست؛ بلکه نشان می‌دهد تصویر ارائه‌شده در مستند، ناقص و نادقیق است.

پدیده اعتکاف نمونه‌ای روشن از این واقعیت اجتماعی است. اعتکاف که روزگاری جمعیتی محدود داشت، امروز به یک حرکت میلیونی تبدیل شده و بخش قابل‌توجهی از شرکت‌کنندگان آن نوجوانان و جوانان‌اند. این امر، در دنیای مدرن و پرآشوب امروز، دستاوردی مهم برای جامعه دینی و حوزه‌های علمیه به شمار می‌آید. مدیریت بخش عمده‌ای از این فضاها نیز بر عهده روحانیت است.

بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب درباره غنیمت بودن حضور جوانان در هیئت‌ها نیز ناظر به همین واقعیت است. امروز بخش قابل‌توجهی از مداحان، سخنرانان و فعالان مذهبی از میان جوانان برخاسته‌اند. این‌ها بخش مهمی از واقعیت اجتماعی ایران‌اند که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.

از منظر تاریخی نیز، اعتراض، تفاوت‌طلبی و طغیان در دوره جوانی امری طبیعی است. شهید مطهری در دهه‌های ۴۰ و ۵۰، هنگام توصیف جوان، به همین ویژگی‌ها اشاره می‌کند. بنابراین، نمی‌توان هر نشانه‌ای از فاصله‌گیری یا اعتراض را به‌سرعت به بحران اجتماعی یا گسست معرفتی تعبیر کرد.

آنچه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، نوجوان و جوان اهل معنویت است؛ نوجوانی که دعای عرفه را پرشور برگزار می‌کند، در محرم هیئت‌ها را زنده نگه می‌دارد و در ماه رمضان نقش فعالی در فضای دینی جامعه دارد. همچنین نباید از فعالیت گسترده طلاب جوان در فضای مجازی و ارتباط پرشمار آنان با مخاطبان غافل شد. لایوهایی که در ساعات غیرمتعارف برگزار می‌شود و ده‌ها هزار مخاطب دارد، به‌سختی با ادعای قطع ارتباط قابل جمع است.

در چنین شرایطی، تولید آثار رسانه‌ای غیردقیق، تحلیل‌های سطحی و واکنش‌های هیجانی، نه کمکی به اصلاح وضعیت می‌کند و نه به نفع حوزه علمیه و نسل نوجوان است. این رویکردها بیش از آنکه هشداردهنده باشند، ناامیدی و یأس اجتماعی تولید می‌کنند.

طرح این ادعا که «اگر کاری نکنیم ایران به ترکیه تبدیل می‌شود و اذان دیگر پخش نخواهد شد»، نشان‌دهنده فقدان پژوهش جدی و شناخت عمیق از جامعه ایران است. قیاس ایران با ترکیه، بدون توجه به تفاوت‌های بنیادین تاریخی، فرهنگی و دینی، قیاسی نادقیق و گمراه‌کننده است.

بی‌تردید، جامعه ایران متکثر است و جریان‌های مختلف فکری در آن حضور دارند؛ اما تقلیل این جامعه به تصویری تیره و یک‌بعدی، نه منصفانه است و نه علمی. امید آن است که اگر قرار است نقدی صورت گیرد یا مستندی ساخته شود، این کار با دقت، انصاف و شناخت میدانی باشد.

مهدی عامری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha